زبانحال حضرت زهرا سلاماللهعلیها قبل از شهادت
بیمارم و به سر زده سـودای مرگ را دارم بـه هـر نـمـاز تـمـنـای مـرگ را لـب بـسـت از تـرنّـم آمـیـن که زیـنـبـم در گـریـه ام شنـیـد تـقـاضای مرگ را من میزنم نفس نفس از درد و بـشنـوم در هر نفس صدای قـدم های مرگ را سیـلـی و تـازیـانه و ضرب لگد، زدند بر دفـتـر حـیـات من امضای مرگ را سخت است دوری تو برایم ولی عـلـی خواهم به درد خویش مداوای مرگ را عشق تو زنـده داشت مرا ورنـه بارها کردم در آن مـیـانـه تـمـاشای مرگ را یارب به حق فـاطـمـه در کـام شیعیان شیرین نما تو تلخی غـم های مرگ را |